معنی فارسی confabbed
B1گفتگو کردن به صورت غیررسمی و دوستانه، معمولاً درباره موضوعات مختلف.
To engage in informal conversation or discussion.
- verb
verb
معنی(verb):
To speak casually with; to chat.
معنی(verb):
To confer.
معنی(verb):
To fabricate memories in order to fill gaps in one's memory.
example
معنی(example):
آنها ساعتها درباره برنامههای تعطیلات تابستانیشان گفتگو کردند.
مثال:
They confabbed for hours about their summer vacation plans.
معنی(example):
بعد از جلسه، آنها کنار دستگاه قهوهساز گفتگو کردند.
مثال:
After the meeting, they confabbed by the coffee machine.
معنی فارسی کلمه confabbed
:
گفتگو کردن به صورت غیررسمی و دوستانه، معمولاً درباره موضوعات مختلف.