معنی فارسی conferted
B1اعطا کرد، اقدام به اعطای یک جایزه یا مدرک به کسی.
The past tense of confer; to have granted an award or honor.
- VERB
example
معنی(example):
او جایزه را در مراسم به مربیاش اعطا کرد.
مثال:
He conferted the award to his mentor at the ceremony.
معنی(example):
کمیته افتخارات را به سخنران برجسته اعطا کرد.
مثال:
The committee conferted honors upon the distinguished speaker.
معنی فارسی کلمه conferted
:
اعطا کرد، اقدام به اعطای یک جایزه یا مدرک به کسی.
