معنی فارسی confessingly
B1به معنای بیان اعتراف به شیوهای صادقانه یا با رویکردی باز.
In a manner that reveals true thoughts or feelings with honesty.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور اعترافی درباره اشتباهات گذشتهاش صحبت کرد.
مثال:
He spoke confessingly about his past mistakes.
معنی(example):
او به طور اعترافی اعتراف کرد و احساسات واقعیاش را فاش کرد.
مثال:
She confessed confessingly, revealing her true feelings.
معنی فارسی کلمه confessingly
:
به معنای بیان اعتراف به شیوهای صادقانه یا با رویکردی باز.