معنی فارسی confidingly
B1به صورت مطمئن و محرمانه صحبت کردن.
In a manner that expresses trust and confidence.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به صورت محرمانه درباره مشکلاتش صحبت کرد.
مثال:
She spoke confidingly about her problems.
معنی(example):
او به صورت محرمانه آرزوهایش را با او به اشتراک گذاشت.
مثال:
He confidingly shared his dreams with her.
معنی فارسی کلمه confidingly
:
به صورت مطمئن و محرمانه صحبت کردن.