معنی فارسی confisticating

B1

باطل کردن، عملی است که در آن اشیاء غیرقانونی از فردی گرفته می‌شود.

The action of taking something away, often by authority, especially in relation to illegal items.

example
معنی(example):

مقامات در حال باطل کردن اقلام در بازار بودند.

مثال:

The authorities were confisticating items at the market.

معنی(example):

باطل کردن معمولاً برای جلوگیری از تجارت غیرقانونی انجام می‌شود.

مثال:

Confisticating is often done to prevent illegal trade.

معنی فارسی کلمه confisticating

: معنی confisticating به فارسی

باطل کردن، عملی است که در آن اشیاء غیرقانونی از فردی گرفته می‌شود.