معنی فارسی conformator

B1

ابزاری برای اطمینان از مطابقت با اندازه‌ها یا الگوها.

A device used to ensure conformity to certain standards or patterns.

example
معنی(example):

کنفرماتور در فرآیند تولید استفاده شد.

مثال:

The conformator was used in the manufacturing process.

معنی(example):

او یک کنفرماتور جدید برای اندازه‌گیری‌های دقیق طراحی کرد.

مثال:

He designed a new conformator for precise measurements.

معنی فارسی کلمه conformator

: معنی conformator به فارسی

ابزاری برای اطمینان از مطابقت با اندازه‌ها یا الگوها.