معنی فارسی confoundment

B1

مخدوش‌سازی به حالتی اطلاق می‌شود که نتایج به واسطه تأثیر متغیرهای دیگر نادرست می‌شود.

The act of causing confusion or misunderstanding in data interpretation.

example
معنی(example):

مخدوش‌سازی داده‌ها به نتایج نادرست منجر شد.

مثال:

The confoundment of data led to incorrect conclusions.

معنی(example):

در تجزیه و تحلیل آماری، مخدوش‌سازی می‌تواند نتایج را تحریف کند.

مثال:

In statistical analysis, confoundment can skew results.

معنی فارسی کلمه confoundment

: معنی confoundment به فارسی

مخدوش‌سازی به حالتی اطلاق می‌شود که نتایج به واسطه تأثیر متغیرهای دیگر نادرست می‌شود.