معنی فارسی congealedness
B1سفت بودن، حالتی که در آن چیزی به حالت جامد یا سفت درآمده است.
The state of being congealed.
- NOUN
example
معنی(example):
سفت بودن سس باعث شد تا سرو آن راحتتر باشد.
مثال:
The congealedness of the sauce made it easier to serve.
معنی(example):
سفت شدن مخلوط نشاندهنده این بود که آماده است.
مثال:
The congealedness of the mixture indicated it was ready.
معنی فارسی کلمه congealedness
:
سفت بودن، حالتی که در آن چیزی به حالت جامد یا سفت درآمده است.