معنی فارسی conically
B1به شکل یا طرز حرکت یا انحنا به صورت مخروطی اشاره دارد.
In a manner that is shaped like a cone.
- ADVERB
example
معنی(example):
برج به صورت مخروطی به سمت بالا باریک میشود.
مثال:
The tower tapers conically towards the top.
معنی(example):
گلدان بهگونهای طراحی شده است که آب را به صورت مخروطی نگه دارد.
مثال:
The vase is designed to hold water conically.
معنی فارسی کلمه conically
:
به شکل یا طرز حرکت یا انحنا به صورت مخروطی اشاره دارد.