معنی فارسی conjecturer

B1

شخصی که بیش از حد به گمانه زنی و حدس زدن علاقمند است.

One who makes conjectures or guesses; a speculative thinker.

example
معنی(example):

حدس زن به قدرت حدس‌های تحصیل کرده اعتقاد داشت.

مثال:

The conjecturer believed in the power of educated guesses.

معنی(example):

به عنوان یک حدس زن، او اغلب پیش بینی‌های جسورانه‌ای می‌کرد.

مثال:

As a conjecturer, he often ventured bold predictions.

معنی فارسی کلمه conjecturer

: معنی conjecturer به فارسی

شخصی که بیش از حد به گمانه زنی و حدس زدن علاقمند است.