معنی فارسی connectibly
B1قابل اتصال، بهگونهای که امکان اتصال یا ارتباط برقرار کردن وجود داشته باشد.
In a manner that allows connection or linking.
- ADVERB
example
معنی(example):
دو دستگاه میتوانند بهطور قابل اتصال اطلاعات را به اشتراک بگذارند.
مثال:
The two devices can connectibly share information.
معنی(example):
نرمافزار امکان مدیریت چندین کاربر را بهطور قابل اتصال فراهم میکند.
مثال:
The software allows for connectibly managing multiple users.
معنی فارسی کلمه connectibly
:
قابل اتصال، بهگونهای که امکان اتصال یا ارتباط برقرار کردن وجود داشته باشد.