معنی فارسی consanguineous
B2 /kɑnsæŋˈɡwɪni.əs/خویشاوندی، به روابطی بین افراد اشاره دارد که از یک نسل مشابه هستند.
Relating to or denoting people blood-related or descended from a common ancestor.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Related by birth; descended from the same parent or ancestor.
example
معنی(example):
ازدواج‌های خویشاوندی در برخی فرهنگ‌ها متداول است.
مثال:
Consanguineous marriages are common in some cultures.
معنی(example):
ریسک‌های مرتبط با روابط خویشاوندی اغلب در مطالعات پزشکی مورد بحث قرار می‌گیرد.
مثال:
The risks associated with consanguineous relationships are often discussed in medical studies.
معنی فارسی کلمه consanguineous
:
خویشاوندی، به روابطی بین افراد اشاره دارد که از یک نسل مشابه هستند.
