معنی فارسی conscriptive
B2اجباری، اشاره به چیزی که به خدمت نظامی اجباری مربوط میشود.
Relating to or requiring compulsory military service.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سیاست اجباری خواستار ثبت نام تمام مردان برای فراخوان است.
مثال:
The conscriptive policy requires all males to register for the draft.
معنی(example):
دیدگاههای اجباری او در مورد خدمت نظامی همچنان بحثبرانگیز باقی مانده است.
مثال:
His conscriptive views on military service remain controversial.
معنی فارسی کلمه conscriptive
:
اجباری، اشاره به چیزی که به خدمت نظامی اجباری مربوط میشود.