معنی فارسی consignation

B2

عمل تحویل کالا به نماینده، که در آن کالاها به شخصی دیگر برای فروش داده می‌شوند.

The act of delivering goods to an agent for sale or further handling.

example
معنی(example):

تحویل کالاها هفته گذشته انجام شد.

مثال:

The consignation of the goods was completed last week.

معنی(example):

ما باید قبل از ارسال، فرآیند تحویل را نهایی کنیم.

مثال:

We need to finalize the consignation process before shipment.

معنی فارسی کلمه consignation

: معنی consignation به فارسی

عمل تحویل کالا به نماینده، که در آن کالاها به شخصی دیگر برای فروش داده می‌شوند.