معنی فارسی consoled
B1دلداری دادن، آرام کردن فردی که در حال تجربه ناراحتی یا غم است.
To comfort someone in a time of grief or distress.
- verb
verb
معنی(verb):
To comfort (someone) in a time of grief, disappointment, etc.
example
معنی(example):
او پس از این که دوستی را از دست داد، دوستش را دلداری داد.
مثال:
She consoled her friend after the loss.
معنی(example):
او با یک کتاب خوب خود را دلداری داد.
مثال:
He consoled himself with a good book.
معنی فارسی کلمه consoled
:
دلداری دادن، آرام کردن فردی که در حال تجربه ناراحتی یا غم است.