معنی فارسی consolute

B1

تسلی‌بخش، آرامش‌دهنده یا دلگرم‌کننده.

Providing comfort or solace; soothing.

example
معنی(example):

پس از طوفان، آنها چشم‌انداز تسلی‌دهنده‌ای پیدا کردند.

مثال:

After the storm, they found the landscape console.

معنی(example):

این یک پایان تسلی‌دهنده به یک سفر دشوار بود.

مثال:

It was a consolute ending to a difficult journey.

معنی فارسی کلمه consolute

: معنی consolute به فارسی

تسلی‌بخش، آرامش‌دهنده یا دلگرم‌کننده.