معنی فارسی consonous
B1همصوت، به نوعی از صداها اطلاق میشود که شامل همصوتها میباشد و به طور هماهنگ با یکدیگر تلفظ میشوند.
Characterized by the presence of consonant sounds; harmonious or agreeable in sound.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این شعر کیفیت همصوتی داشت.
مثال:
The poem had a consonous quality to it.
معنی(example):
او به صداهای همصوت در موسیقی ارج نهاد.
مثال:
He appreciated the consonous sounds in the music.
معنی فارسی کلمه consonous
:
همصوت، به نوعی از صداها اطلاق میشود که شامل همصوتها میباشد و به طور هماهنگ با یکدیگر تلفظ میشوند.