معنی فارسی constringent
B2منقبضکننده، چیزی که باعث سفت شدن یا تنگ شدن میشود، در پزشکی معمولاً برای اشاره به موادی که ورم را کاهش میدهند استفاده میشود.
Having the effect of constricting or tightening, often used in medical contexts to reduce inflammation.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Having the quality of contracting, binding, or compressing.
example
معنی(example):
یک ماده منقبضکننده میتواند به کاهش ورم کمک کند.
مثال:
A constringent substance can help reduce swelling.
معنی(example):
پزشک یک لوسیون منقبضکننده برای جوش پیشهاد کرد.
مثال:
The doctor recommended a constringent lotion for the rash.
معنی فارسی کلمه constringent
:
منقبضکننده، چیزی که باعث سفت شدن یا تنگ شدن میشود، در پزشکی معمولاً برای اشاره به موادی که ورم را کاهش میدهند استفاده میشود.