معنی فارسی consubstantially

C1

به طور ذات‌گرا، به روشی که در آن دو یا چند چیز یا وجود با یک ذات مشترک در ارتباط هستند.

In a manner that indicates a shared essence or substance.

example
معنی(example):

دو طبیعت عیسی به طور ذات‌گرا متحدند.

مثال:

The two natures of Christ are consubstantially united.

معنی(example):

در باورهایشان، آنها به طور ذات‌گرا به نیاکان خود پیوند دارند.

مثال:

In their beliefs, they are consubstantially linked to their ancestors.

معنی فارسی کلمه consubstantially

: معنی consubstantially به فارسی

به طور ذات‌گرا، به روشی که در آن دو یا چند چیز یا وجود با یک ذات مشترک در ارتباط هستند.