معنی فارسی consultively
B1به صورت مشورتی، اشاره به شیوهای که در آن جنبههای مشاورهای وجود دارد.
In a manner that involves consultation.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به شکل مشورتی در طول پروژه گروهی صحبت کرد.
مثال:
He spoke consultively during the group project.
معنی(example):
آنها به طور مشورتی کار کردند تا اطمینان حاصل شود که هر کسی نظر خود را بیان کند.
مثال:
They worked consultively to ensure everyone had a say.
معنی فارسی کلمه consultively
:
به صورت مشورتی، اشاره به شیوهای که در آن جنبههای مشاورهای وجود دارد.