معنی فارسی contemperate

B2

معتدل، به آب و هوا یا شرایطی اطلاق می‌شود که نه خیلی گرم و نه خیلی سرد باشد.

Mild or moderate in temperature; not extreme.

example
معنی(example):

آب و هوا معتدل بود و آن را برای یک پیک نیک عالی کرد.

مثال:

The weather was temperate, making it perfect for a picnic.

معنی(example):

در بهار، دماها معمولاً معتدل هستند.

مثال:

During spring, the temperatures are generally temperate.

معنی فارسی کلمه contemperate

: معنی contemperate به فارسی

معتدل، به آب و هوا یا شرایطی اطلاق می‌شود که نه خیلی گرم و نه خیلی سرد باشد.