معنی فارسی contentedness

B1

احساس رضایت و خوشنودی، معمولاً در شرایط آرام.

The state of being content or satisfied.

example
معنی(example):

او هنگام خواندن کتابش احساسی از دلخوشی داشت.

مثال:

She felt a sense of contentedness while reading her book.

معنی(example):

دلخوشی او در رفتار آرامش نمایان بود.

مثال:

His contentedness was reflected in his calm demeanor.

معنی فارسی کلمه contentedness

: معنی contentedness به فارسی

احساس رضایت و خوشنودی، معمولاً در شرایط آرام.