معنی فارسی continuingly

B1

به طور پیوسته و بدون توقف، به شکلی مداوم.

In a manner that continues or persists.

example
معنی(example):

او به طور مداوم درباره سفرهایش صحبت کرد.

مثال:

She talked continuing about her travels.

معنی(example):

سخنران به طور مداوم با مخاطبان ارتباط برقرار می‌کرد.

مثال:

The speaker was continuingly engaging with the audience.

معنی فارسی کلمه continuingly

: معنی continuingly به فارسی

به طور پیوسته و بدون توقف، به شکلی مداوم.