معنی فارسی contrarotation
B1حرکت چرخش در جهات متضاد به منظور ایجاد تعادل یا عملکرد صحیح.
The rotation of two or more components in opposite directions.
- NOUN
example
معنی(example):
چرخش متضاد چرخ دندهها اطمینان حاصل کرد که دستگاه به درستی کار کند.
مثال:
The contrarotation of the gears ensured that the device worked correctly.
معنی(example):
چرخش متضاد در سیستمهای مکانیکی برای تعادل ضروری است.
مثال:
Contrarotation is essential in mechanical systems for balance.
معنی فارسی کلمه contrarotation
:
حرکت چرخش در جهات متضاد به منظور ایجاد تعادل یا عملکرد صحیح.