معنی فارسی contrastably
B1به صورت قابل مقایسه یا تضاد.
In a way that allows for comparison or contrast.
- ADVERB
example
معنی(example):
نتایج میتوانند به صورت قابل مقایسه در گروههای مختلف تحلیل شوند.
مثال:
The results can be contrastably analyzed across different groups.
معنی(example):
دو نظریه میتوانند به صورت قابل مقایسه بررسی شوند.
مثال:
The two theories can be contrastably examined.
معنی فارسی کلمه contrastably
:
به صورت قابل مقایسه یا تضاد.