معنی فارسی contumax
C2تعریفی از فردی که به طور مداوم در برابر مقامات سرپیچی میکند.
A term denoting a person who is obstinately disobedient; a persistent rebel.
- NOUN
example
معنی(example):
اصطلاح contumax به کسی اشاره دارد که مداوم در برابر مقامات سرپیچی میکند.
مثال:
The term contumax describes someone who consistently defies authority.
معنی(example):
برچسب زدن به کسی به عنوان contumax میتواند پیامدهای اجتماعی جدی داشته باشد.
مثال:
To be labeled a contumax can have serious social consequences.
معنی فارسی کلمه contumax
:
تعریفی از فردی که به طور مداوم در برابر مقامات سرپیچی میکند.