معنی فارسی conveniency

B1

راحتی یا سهولت در انجام امور، به ویژه در استفاده از سرویس‌ها یا محصولات.

The state of being convenient; ease of use or access.

noun
معنی(noun):

Convenience.

example
معنی(example):

راحتی این برنامه باعث می‌شود کاربرپسند باشد.

مثال:

The conveniency of this application makes it user-friendly.

معنی(example):

مردم راحتی خدمات دیجیتال را قدردانی می‌کنند.

مثال:

People appreciate the conveniency of digital services.

معنی فارسی کلمه conveniency

: معنی conveniency به فارسی

راحتی یا سهولت در انجام امور، به ویژه در استفاده از سرویس‌ها یا محصولات.