معنی فارسی convenient

A2 /kənˈvinjənt/

راحت، آسان، در دسترس، به خصوص در زمان و مکان.

Easy to do; causing little trouble.

مکالمه با هوش مصنوعی آموزش زبان با فیلم

adjective

معنی(adjective):

Serving to reduce a difficulty, or accessible with minimum difficulty; expedient.

مثال:

Fast food might be convenient, but it's also very unhealthy.

معنی(adjective):

Fit; suitable; appropriate.

example

معنی(example):

این فروشگاه برای من بسیار راحت است.

مثال:

This store is very convenient for me.

معنی(example):

خرید آنلاین راحت است زیرا می‌توانید آن را از خانه انجام دهید.

مثال:

Online shopping is convenient because you can do it from home.

معنی فارسی کلمه convenient

راحت، آسان، در دسترس، به خصوص در زمان و مکان.