معنی فارسی convertibly

B1

به طور قابل تبدیل، قابلیت تغییر یا تبدیل شدن به حالت یا شکل دیگری را دارد.

In a manner that allows for conversion or change into another form.

example
معنی(example):

این صندلی به طور قابل تبدیل می‌تواند به یک تخت تبدیل شود.

مثال:

This chair can convertibly be turned into a bed.

معنی(example):

سقف خودرو می‌تواند به طور قابل تبدیل بر اساس وضعیت آب و هوا تنظیم شود.

مثال:

The car's roof can be convertibly adjusted depending on the weather.

معنی فارسی کلمه convertibly

: معنی convertibly به فارسی

به طور قابل تبدیل، قابلیت تغییر یا تبدیل شدن به حالت یا شکل دیگری را دارد.