معنی فارسی convexly
B1به طور خمیده یا به سمت بیرون.
In a manner that is curved outward.
- ADVERB
example
معنی(example):
سطح به طور خمیده شکلگیری شده بود که آن را منحصر به فرد میکرد.
مثال:
The surface was convexly shaped, making it unique.
معنی(example):
او اشیاء را به صورت خمیده روی میز قرار داد.
مثال:
She arranged the objects convexly on the table.
معنی فارسی کلمه convexly
:
به طور خمیده یا به سمت بیرون.