معنی فارسی cooingly
B1به صورتی نرم و آرام که اغلب برای جذابیت و دلنشینی استفاده میشود.
In a softly affectionate or soothing manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به آرامی با نوزاد صحبت کرد.
مثال:
She cooingly spoke to the baby.
معنی(example):
کبوترها به آرامی به هم فراخواندند.
مثال:
The doves cooingly called to each other.
معنی فارسی کلمه cooingly
:
به صورتی نرم و آرام که اغلب برای جذابیت و دلنشینی استفاده میشود.