معنی فارسی coolung

B1

عمل گذراندن وقت به شکل دلپذیر و غیررسمی.

A casual activity or state of relaxation often shared with others.

example
معنی(example):

او در پارک با دوستانش در حال خوش‌گذرانی بود.

مثال:

He was coolung with his friends at the park.

معنی(example):

خوش‌گذرانی کاری است که آنها در آخر هفته‌ها برای استراحت انجام می‌دهند.

مثال:

Coolung is what they do on weekends to relax.

معنی فارسی کلمه coolung

: معنی coolung به فارسی

عمل گذراندن وقت به شکل دلپذیر و غیررسمی.