معنی فارسی coordinal

B2

وابسته به هماهنگی، که به رابطه‌ها و شرایطی که عناصر مختلف در آن هماهنگ می‌شوند اشاره دارد.

Relating to coordination or the process of organizing elements.

example
معنی(example):

رابطه هماهنگ بین دو متغیر بسیار مهم است.

مثال:

The coordinal relationship between the two variables is significant.

معنی(example):

درک اصطلاحات هماهنگ در ریاضیات بسیار حیاتی است.

مثال:

Understanding coordinal terms is crucial in mathematics.

معنی فارسی کلمه coordinal

: معنی coordinal به فارسی

وابسته به هماهنگی، که به رابطه‌ها و شرایطی که عناصر مختلف در آن هماهنگ می‌شوند اشاره دارد.