معنی فارسی cop on
B2 /kɒp ɒn/به معنای هوشیار شدن و متوجه شدن، معمولاً زمانی که کسی فراموش کرده که توجه کند.
To become aware, to pay attention.
- noun
- verb
noun
معنی(noun):
Common sense.
مثال:
That idiot has no cop on.
verb
معنی(verb):
To stop behaving immaturely; behave, grow up.
مثال:
You'll get in trouble with the boss if you don't cop on.
معنی(verb):
To come to understand; twig, cotton on
example
معنی(example):
او به من گفت که هوشیار شوم و در کلاس توجه کنم.
مثال:
She told me to cop on and pay attention in class.
معنی(example):
شما باید هوشیار شوید و شروع به جدی گرفتن تحصیلاتتان کنید.
مثال:
You need to cop on and start taking your studies seriously.
معنی فارسی کلمه cop on
:
به معنای هوشیار شدن و متوجه شدن، معمولاً زمانی که کسی فراموش کرده که توجه کند.
