معنی فارسی copatriot

B1

هم‌میهن، فردی که از یک کشور مشابه با دیگران است و در زمینه‌های اجتماعی یا سیاسی به یکدیگر وابسته‌اند.

A fellow citizen or compatriot from the same country.

example
معنی(example):

او در خلال رویداد بین‌المللی با هم‌میهن خود احساس پیوند قوی کرد.

مثال:

He felt a strong bond with his copatriot during the international event.

معنی(example):

به عنوان هم‌میهن، آنها برای بهبود کشورشان به همکاری پرداختند.

مثال:

As copatriots, they worked together to improve their country.

معنی فارسی کلمه copatriot

: معنی copatriot به فارسی

هم‌میهن، فردی که از یک کشور مشابه با دیگران است و در زمینه‌های اجتماعی یا سیاسی به یکدیگر وابسته‌اند.