معنی فارسی copulatory

B2

مرتبط با عمل جفت‌گیری و تولیدمثل در موجودات.

Relating to the act of mating or breeding.

example
معنی(example):

رفتار کوپولاری برخی از حیوانات مطالعه جالبی است.

مثال:

The copulatory behavior of certain animals is fascinating to study.

معنی(example):

عملیات کوپولاری برای تولیدمثل ضروری است.

مثال:

Copulatory actions are essential for reproduction.

معنی فارسی کلمه copulatory

: معنی copulatory به فارسی

مرتبط با عمل جفت‌گیری و تولیدمثل در موجودات.