معنی فارسی core-

B1

هسته به قسمت اصلی یا مرکزی اشاره دارد که در موضوعات مختلف مانند تحصیل یا بدن به کار می‌رود.

The central or most important part of something, applicable in various contexts.

example
معنی(example):

برنامه درسی اصلی بر روی موضوعات ضروری تمرکز دارد.

مثال:

The core curriculum focuses on essential subjects.

معنی(example):

در تناسب اندام، تمرینات هسته‌ای شکم و کمر را تقویت می‌کند.

مثال:

In fitness, core exercises strengthen the abdomen and back.

معنی فارسی کلمه core-

: معنی core- به فارسی

هسته به قسمت اصلی یا مرکزی اشاره دارد که در موضوعات مختلف مانند تحصیل یا بدن به کار می‌رود.