معنی فارسی cormlets
B1کُرْمِلِت، واحدهای کوچکی از کُرم که میتواند برای تولید گیاهان و گلها استفاده شود.
Very small corms used in the propagation of certain plants.
- noun
noun
معنی(noun):
A cormel.
example
معنی(example):
کُرْمِلِتها کُرمهای ریز هستند که میتوانند در تولید مثل گیاه کمک کنند.
مثال:
Cormlets are tiny corms that can help in plant reproduction.
معنی(example):
شما میتوانید کُرمِلِتها را بکارید تا گلهای جدیدی رشد کنند.
مثال:
You can plant cormlets to grow new flowers.
معنی فارسی کلمه cormlets
:
کُرْمِلِت، واحدهای کوچکی از کُرم که میتواند برای تولید گیاهان و گلها استفاده شود.