معنی فارسی cornerwise

B1

به معنای قرار گرفتن یا حرکت به سمت گوشه‌ها یا در زوایای اتاق یا فضا است.

In a manner that is oriented toward the corners or at an angle.

adverb
معنی(adverb):

Diagonally.

example
معنی(example):

مبلمان به صورت گوشه‌ای چیده شده بود تا فضا را در اتاق به حداکثر برساند.

مثال:

The furniture was arranged cornerwise to maximize space in the room.

معنی(example):

او به صورت گوشه‌ای راه رفت تا به کسی در راهرو باریک برخورد نکند.

مثال:

He walked cornerwise to avoid bumping into anyone in the narrow corridor.

معنی فارسی کلمه cornerwise

: معنی cornerwise به فارسی

به معنای قرار گرفتن یا حرکت به سمت گوشه‌ها یا در زوایای اتاق یا فضا است.