معنی فارسی coronial
C1مرتبط با مرگ و بررسی‌های قانونی انجام شده برای کشف علل مرگ.
Relating to the examination of deaths, especially those that are sudden or unexplained.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Of, by or pertaining to a coroner
example
معنی(example):
بازجویی قانونی دلایل مرگ را بررسی کرد.
مثال:
The coronial inquest examined the circumstances of the death.
معنی(example):
یک تحقیق قانونی برای تعیین علت حادثه برگزار شد.
مثال:
A coronial investigation was held to determine the cause of the accident.
معنی فارسی کلمه coronial
:
مرتبط با مرگ و بررسی‌های قانونی انجام شده برای کشف علل مرگ.
