معنی فارسی corotate

B1

کوروتیشن، چرخش همزمان چند جسم به دور یک مرکز ثابت.

To rotate or revolve together around a common center.

example
معنی(example):

سیارات به دور خورشید در حال چرخش هستند.

مثال:

The planets corotate around the sun.

معنی(example):

این ستاره‌ها در یک کهکشان در حال چرخش هستند.

مثال:

These stars corotate in a galaxy.

معنی فارسی کلمه corotate

: معنی corotate به فارسی

کوروتیشن، چرخش همزمان چند جسم به دور یک مرکز ثابت.