معنی فارسی corpsed
B1توصیف شخصی که به طور کامل مرده یا بی‌جان شده است به دلایلی خاص.
Describing a person who has become lifeless or completely unresponsive, often under specific circumstances.
- verb
verb
معنی(verb):
(of an actor) To lose control during a performance and laugh uncontrollably.
example
معنی(example):
فیلم صحنه‌ای را نشان داد که در آن یک شخصیت مرده بود.
مثال:
The film showed a scene where a character was corpsed.
معنی(example):
او از فشار شدید وضعیت به مرز مرگ رسید.
مثال:
He was corpsed from the intense pressure of the situation.
معنی فارسی کلمه corpsed
:
توصیف شخصی که به طور کامل مرده یا بی‌جان شده است به دلایلی خاص.
