معنی فارسی corruptingly
B1به طور فاسد، به صورتی که باعث فساد یا غیراخلاقی شدن میشود.
In a way that causes corruption or moral decay.
- ADVERB
example
معنی(example):
تأثیر پول میتواند به طور فاسد بر تصمیمات تأثیر بگذارد.
مثال:
The influence of money can corruptingly affect decisions.
معنی(example):
رسانهها گاهی اوقات به طور فاسد بر افکار عمومی تأثیر میگذارند.
مثال:
The media sometimes corruptingly influences public opinion.
معنی فارسی کلمه corruptingly
:
به طور فاسد، به صورتی که باعث فساد یا غیراخلاقی شدن میشود.