معنی فارسی cosonant
B1اصطلاحی برای توصیف همگونی یا همتایی در ساختار کیهانی.
A term used to denote a counterpart in cosmic or universal contexts.
- NOUN
example
معنی(example):
کوسونانت اصطلاحی است که برای توصیف همتایی کیهانی استفاده میشود.
مثال:
A cosonant is a term used to describe a cosmic counterpart.
معنی(example):
محققان نقش کوسونانتها را در ساختار کیهانی شناسایی کردند.
مثال:
Researchers identified the role of cosonants in the universal structure.
معنی فارسی کلمه cosonant
:
اصطلاحی برای توصیف همگونی یا همتایی در ساختار کیهانی.