معنی فارسی cosuitor

B1

کسی که به طور مشترک برای خواستگاری از فردی اقدام می‌کند.

A suitor who competes with others for someone's affection.

example
معنی(example):

او یکی از خواستگاران برای ازدواج با او است.

مثال:

He is a cosuitor for her hand in marriage.

معنی(example):

چندین خواستگار برای جلب محبت او تلاش می‌کردند.

مثال:

There were several cosuitors vying for her affection.

معنی فارسی کلمه cosuitor

: معنی cosuitor به فارسی

کسی که به طور مشترک برای خواستگاری از فردی اقدام می‌کند.