معنی فارسی cosymmedian
B2میانگین هممکانی به میانه کنشهای متقارن و همتراز در مجموعه دادهها اشاره دارد.
A statistical measure that represents the central tendency of data in a symmetrical manner.
- NOUN
example
معنی(example):
میانگین هممکانی در مجموعه دادهها در پیدا کردن تمایل مرکزی کمک کرد.
مثال:
The cosymmedian in the data set helped in finding the central tendency.
معنی(example):
استفاده از میانگین هممکانی نمای دقیقتری از دادهها فراهم کرد.
مثال:
Using the cosymmedian provided a more accurate representation of the data.
معنی فارسی کلمه cosymmedian
:
میانگین هممکانی به میانه کنشهای متقارن و همتراز در مجموعه دادهها اشاره دارد.