معنی فارسی cotemporarily

B2

به معنای در حال حاضر و به صورت هم‌زمان با اتفاقات جاری.

At the same time; in the contemporary period.

example
معنی(example):

هم‌زمان با حال، بسیاری از فرهنگ‌ها تحت تأثیر تکنولوژی هستند.

مثال:

Cotemporarily, many cultures are influenced by technology.

معنی(example):

نویسندگانی که هم‌زمان زندگی می‌کنند معمولاً مسائل جاری را در آثار خود بازتاب می‌دهند.

مثال:

Cotemporarily living authors often reflect current issues in their works.

معنی فارسی کلمه cotemporarily

: معنی cotemporarily به فارسی

به معنای در حال حاضر و به صورت هم‌زمان با اتفاقات جاری.