معنی فارسی coterminously

B2

به طور همزمان، زمانی که دو یا چند چیز به طور هم‌زمان انجام می‌شود.

In a manner that occurs at the same time or in conjunction.

example
معنی(example):

دو پروژه به طور همزمان به اتمام رسیدند.

مثال:

The two projects were completed coterminously.

معنی(example):

رویدادهایی که به طور همزمان برنامه‌ریزی شده‌اند، برنامه‌ریزی را آسان‌تر می‌کنند.

مثال:

Coterminously scheduled events make planning easier.

معنی فارسی کلمه coterminously

: معنی coterminously به فارسی

به طور همزمان، زمانی که دو یا چند چیز به طور هم‌زمان انجام می‌شود.