معنی فارسی coticing
B1مراحل متوجه شدن یا توجه به یک وضعیت یا چیزی.
The act of noticing or becoming aware of something.
- VERB
example
معنی(example):
من یک الگو در رفتار شما را متوجه میشوم.
مثال:
I am coticing a pattern in your behavior.
معنی(example):
آیا تغییرات در آب و هوا را متوجه میشوید؟
مثال:
Are you coticing the changes in the weather?
معنی فارسی کلمه coticing
:
مراحل متوجه شدن یا توجه به یک وضعیت یا چیزی.