معنی فارسی cotton on
B1فهمیدن یا درک کردن یک چیز، به ویژه بعد از اینکه مدتی طول بکشد.
To understand or realize something, often after a delay.
- verb
verb
معنی(verb):
To realize; come to understand.
example
معنی(example):
کمی طول کشید تا من به نقشه آنها پی ببرم.
مثال:
It took me a while to cotton on to their plan.
معنی(example):
او بالاخره فهمید که آنها شوخی میکنند.
مثال:
She finally cottoned on that they were joking.
معنی فارسی کلمه cotton on
:
فهمیدن یا درک کردن یک چیز، به ویژه بعد از اینکه مدتی طول بکشد.